- دست کژی
- کژ بودن دست
معنی دست کژی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کمی نقصان:) دست کمی از فلان ندارد (از او عقب نیست)
مالش مالیدن، کدیه گدایی
درخت یا نهالی که به دست کاشته شود
تهیدست، بی چیز
کاردستی، هر چیزی که با دست ساخته و پرداخته شده باشد، کنایه از همکار و هم دست و دستیار
ویژگی چیزی که در سمت چپ قرار دارد
در علوم سیاسی کسی که با سیاست و روش دولت و اوضاع موجود کشور خود مخالف و خواهان دگرگونی و تحول است، چپ رو، چپ گرا
در علوم سیاسی کسی که با سیاست و روش دولت و اوضاع موجود کشور خود مخالف و خواهان دگرگونی و تحول است، چپ رو، چپ گرا
تسمه یا ریسمانی که با آن دست های اسب یا استر را ببندند، شبیه و نظیر
دست بردن در چیزی، کنایه از تغییر دادن و مرمت کردن چیزی
لااقل، اقلا، حداقل
کسی که دست او کج و معوج باشد، دزد جیب بر
کمترین مقدار و میزان، حدّاقلّ، مینیمم، کمینه